loading...

یاسا ایجنسی

در اوایل کار بازاریابی خودم ، تیم فروش را دشمن می دیدم. من شروع به کار در مرکز مکالمه کردم ، یک فضای اتاق دیگ بخار واقعی که در آن بازدید کنندگان گوردون گکو را عبادت می کردند و فیلم مورد علاقه آنها گلنگاری گلن راس بود.

آنها مأمورین فصلی بودند ، که من را دیدند ، پسر جوان بازاریابی ، بیش از حد بی تجربه است که اگر آن را به صورت من سیلی می زد ، یک سرب خوب را بشناسم.

من یک بچه 20 نفری بودم که از سال 1998 به وبلاگ نویسی می پرداختم و از اواسط دهه 90 وب سایت هایی در زمینه Geocities ایجاد کردم.

در اوایل کار بازاریابی خودم ، تیم فروش را دشمن می دیدم. من شروع به کار در مرکز مکالمه کردم ، یک فضای اتاق دیگ بخار واقعی که در آن بازدید کنندگان گوردون گکو را عبادت می کردند و فیلم مورد علاقه آنها گلنگاری گلن راس بود.

آنها مأمورین فصلی بودند ، که من را دیدند ، پسر جوان بازاریابی ، بیش از حد بی تجربه است که اگر آن را به صورت من سیلی می زد ، یک سرب خوب را بشناسم.

من یک بچه 20 نفری بودم که از سال 1998 به وبلاگ نویسی می پرداختم و از اواسط دهه 90 وب سایت هایی در زمینه Geocities ایجاد کردم.

سال 2005 بود ، و فکر می کردم که من جای خود را در جدول بزرگ کسب کرده ام ، حتی اگر با هر اندازه گیری ، من در بهترین بازاریاب جوان بودم.

من متکبر بودم و آنها هم درست بودند. من چیزی در مورد تولید سرب یا معنای گرفتن یک سرب با کیفیت بالا نمی دانستم .

در آن روزها ، تعریف من از سرب خوب گرفتن نام ، نام خانوادگی و شماره تلفن بود. شما سرب را صدا می کنید. شما سرب را می بندید. اینگونه بود که من آن را دیدم.

کار من این بود که برای شما تماس بگیرم که شماره بگیرم ، و وظیفه شما این بود که آنها را ببندید. فرقی نمی کرد که آنها به آنچه می فروختید نیاز دارند یا نه.

"بسته هایی که به شما می دهم را ببندید." یا فیلم مورد علاقه تیم فروش را نقل کنید ، "شما نمیتوانید هدایایی را که می دهید ببندید ، نمی توانید ببندید."

تیم بازاریابی استراتژیک نبود؛ ما حتی کار را انجام نمی دادیم تا بتوانیم راهنمایی کنیم. ما با فروشندگانی که بازاریابی را اداره می کردند ، همکاری کردیم.

من هر روز صبح زود به یک ایمیل با 100 راهنما برای توزیع می رسیدم. من با نوشتن نام تکرارها روی سرب کاغذ در گوشه سمت چپ بالای صفحه ، بارگیری ، چاپ و اختصاص را می دهم. من می توانم پس از آن روی میز نمایندگی فروش را رها کنم و روز خود را طی کنم.

به عنوان سرب خوانده می شد ، من از این پاسخ بازخورد دریافت می کردم ، که اغلب برگه کاغذ را با یادداشت های خراش مرغ دریافت می کردم و به من می گفتند که چه اشتباهی انجام داده ام.

"آنها فکر کردند که در حال ثبت نام برای یک ماشین رایگان هستند".

"هیچ کس با این نام در این شماره نیست".

"نام اول این شخص می گوید" پرنده بزرگ "".

جوابها درست بود منجر شد sh * t. اما بیش از هر چیز دیگر ارتباط ما خراب شد.

تیم بازاریابی و تیم فروش به دشمن نگاه می کردند. ما در اهدافمان هماهنگ نبودیم و در مورد آنچه می توانیم برای بهبود انجام دهیم گفتگوهای واقعی نداشتیم.

زمان دیگری بود. من یک بازاریاب متفاوت بودم.

به سرعت ، 15 سال به جلو می رویم و چیزهای کاملاً متفاوتی را می بینم. فروش دشمن نیست. برای موفقیت هر دوی ما به یکدیگر احتیاج داریم.

همانطور که در حرفه خود پیشرفت کرده ام و بسیار فروتنانه تر شده ام ، تأثیر مستقیمی را که یک تیم متحد می تواند بر عملکرد کلی تیم های بازاریابی و فروش داشته باشد ، دیده ام.

کار به سمت یک تیم بازاریابی و یکپارچه تر و متحد تر بدان معنی است که رهبران بازاریابی برای یافتن بهترین راه برای تراز کردن این دو تیم باید نگاهی عمیق به روندها ، اهداف و استراتژی ها داشته باشند.

کار ساده ای نیست ، اما پرهیز از آن و کار در سیلو فقط باعث اصطکاک می شود و پتانسیل هر دو تیم را برای پیشرفت و رسیدن به اهدافشان محدود می کند.

"فکر کردن در زمینه بازاریابی و فروش به عنوان دو بخش از روابط سالم و ارتباطی منجر به ابزاری مؤثرتر برای حل مسئله می شود".

آنا تالریکو

تیم های چالش های مشترک وقتی که به هم پیوسته نیستند با آنها روبرو می شوند

تیم های بازاریابی و فروش که هم تراز نیستند ، اغلب با چالش هایی روبرو هستند که می تواند نه تنها تیمها بلکه تجارت را تحت تأثیر قرار دهد.

بدون ارتباط ، تیمهای بازاریابی ممکن است درک دقیقی از آنچه که تیم فروش از چشم اندازها می شنود ، نداشته باشند و این می تواند پیام رسانی را که بازاریابی هنگام تبلیغ محصول اصلی شرکت از آن استفاده می کند ، تأثیر بگذارد.

هنگامی که تیم های بازاریابی و فروش دارای اهدافی هستند که از خطا درآیند ، هر تیم می تواند احساس کند که اهدافشان قابل دستیابی نیست و بی انگیزه می شوند.

چالش دیگری که اغلب هنگام تراز کردن بازار و فروش با آن روبرو می شویم ، هیچ تیمی برای اهداف خاص پاسخگو نیست.

با نگاهی به روزهای ابتدایی کار بازاریابی خود ، به ندرت دیدم که یک تیم بازاریابی هنگام شکایت از فروش از کیفیت سرب ، مسئولیت مسئولیت خود را به عهده گرفته است.

در عوض ، بازاریابی غالباً سرزنش فروش را می گفت و می گوید که آنها دنباله ای نبوده و یا به طور موثری منجر به کار نمی کنند.

چگونه محتوا می تواند به فروش و بازاریابی در یافتن ترازی کمک کند

استراتژی های امکان فروش می تواند به سال 1999 ردیابی شود ، هنگامی که یک مدیر برند در شرکت میلر Brewing متوجه چندین نقص در عملکرد فروش و پیام رسانی مارک شد.

امروزه ، بیشتر سازمان ها با هدف ساده تر کردن روند فروش خود با استفاده از محتوا ، نرم افزارها و ابزارهای همکاری.

نوشتن محتوا برای پروفایل مشتری ایده آل ، بخشی اساسی از امکان فروش است .

محتوائی که اغلب برای تیم فروش مفیدترین آنهاست شامل موارد زیر است:

  • مطالعات موردی
  • پست های آموزنده وبلاگ؛
  • توصیفات مشتری؛
  • محتوای تعاملی (ماشین حساب ، یاب راه حل ، و غیره)؛
  • کمپین های ایمیل.

مطالعات موردی

مطالعات موردی که نشان می دهد چگونه مشتری موجود از محصول یا خدمات شما سود می برد ، می تواند تأثیر مثبت بر فروش مکالمات با مخاطب هدف خود بگذارد.

نشان دادن چالش های مشتریان فعلی و اینکه چگونه راه حل شما در حل آنها کمک کرده است ، ارزش پیشنهادی کسب و کار شما را نشان می دهد ، و این باعث می شود که چشم انداز نسبت به تعهد به یک مشارکت اعتماد به نفس بیشتری داشته باشند.

پست های وبلاگ

پست های طولانی و آموزنده وبلاگ ها اغلب برای آموزش چشم انداز و کمک به آنها در شناسایی چالش های پیش رو و اینکه چگونه محصولی مانند شما به شما کمک می کند تا آن را حل کنند ، استفاده می شود.

تیم های فروش و بازاریابی باید برای موضوعات مربوط به پست های وبلاگ همکاری کنند تا آنچه که در وبلاگ نوشته شده با مخاطب طنین انداز کند و به چشم انداز نحوه حل چالش های خود آموزش دهد.

رسیدن به ریشه چالش آینده نگر یک بخش ضروری از کشف است ، که اغلب توسط تیم فروش در طی اولین تماس ها مدیریت می شود. بسیاری از تیم های فروش با گرفتن اطلاعات صحیح از چشم انداز و هم ترازی آن چالش ها با راه حل های ارائه شده ، با چالش هایی روبرو هستند.

محتوای تعاملی

محتوای تعاملی ، مانند ارزیابی ها ، یک راه حل عالی است زیرا آنها مشتری را به اشتراک می گذارند تا به جای اینکه نمایندگی فروش را به اشتراک بگذارد ، اطلاعات خود را کنترل کند.

نوع دیگری از محتوای تعاملی که برای این مرحله از چرخه خرید تأثیرگذار است ، ماشین حساب ها هستند ، به ویژه مواردی که بر نمایش بازده احتمالی سرمایه گذاری تمرکز دارند .

ساخته شده با یون

داده های گرفته شده از یک ارزیابی تعاملی یا ماشین حساب فقط برای تیم فروش ارزشمند نیست.

به عنوان بازاریاب ، ما می توانیم از این اطلاعات برای ایجاد یک تقویم محتوا استفاده کنیم که مستقیماً نیازهای مشتری را برطرف کند.

محتوای تعاملی می تواند به بازاریاب ها کمک کند تا روندها را بر اساس ورودی مخاطبان خود شناسایی کنند و پیام ها و محتوا را بر اساس یادگیری ها متناسب کنند ، که این نیز یک پیروزی برای فروش خواهد بود. محتوای بیشتر که پاسخگوی خواسته های مشتری باشد به معنای چرخه خرید کوتاه تر است.

با هم ترازی تیم های فروش و بازاریابی خود ، به هر دو تیم کمک خواهید کرد تا به اهداف خود برسند و تأثیر مثبتی بر سازمان بگذارند.

من به تازگی با آنا تالریکو ، رهبر با تجربه فروش SaaS و بنیان گذار Ion Interactive ، نشسته ام ، تا در مورد برخی از راههای ترقی فروش و بازاریابی با استفاده از محتوا صحبت کنم.

اتمام گفتگوها در اینجا !

ایده ای برای مطالب عالی پیدا کرده اید که به شما کمک می کند تا فاصله بین تیم های فروش و بازاریابی شما ایجاد شود

Rock Content مجموعه کاملی از تولید محتوا ، ایجاد ، ابزارهای مدیریت و استراتژیست های متخصص را برای کمک به شما برای پیشبرد ایده ها ارائه می دهد. بیایید صحبت کنیم !

آیا می خوا

یاسا بازدید : 350 پنجشنبه 6 شهريور 1399 زمان : 1:53
ارسال نظر برای این مطلب

تعداد صفحات : -1

درباره ما
اطلاعات کاربری
نام کاربری :
رمز عبور :
  • فراموشی رمز عبور؟
  • لینک دوستان
    آرشیو
    پیوندهای روزانه
    آمار سایت
  • کل مطالب : 25
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 11
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 12
  • بازدید ماه : 31
  • بازدید سال : 299
  • بازدید کلی : 10453
  • آخرین نظرات
    کدهای اختصاصی